سرنوشت
مگه غیر از اینه که هر آدمی خودش سرنوشتشو می سازه؟پس چرا یه عده همش اصرار دارن سرنوشتو از پیش تعیین شده بدونن؟اینکه آدم بره پیش یه فالگیر تا بدونه آینده اش چی میشه خنده دار نیست،خیلی خیلی خنده دار! هر چقدر فکر می کنم نمی فهمم چه ارتباطی بین آینده و چروک های کف دستم وجود داره؟نمی گم با پیش بینی مخالفم.گاهی وقتا میشه آینده رو حدس زد اما با فکر،نه خوردن قهوه! این روزا خیلی ها رو می بینم که دربه در دنبال یه فالگیر ایده آل(فالگیری که آینده رو اونجوری که می خوای پیش بینی کنه) می گردند.شاید این مصیبت سال جدید باشه!من که فکر می کنم ساختن آینده خیلی قشنگتر از پیش بینی اونه.بهر حال همه ی آدما به امید آینده زندگی می کنند البته به جز اونایی که فرق گذشتشون با آینده چیزی بیشتر از تغیر رنگ موهاشون نیست.
6 Comments:
می دونی چیه ،بعضی از ادمها فقط می خوان خودشون را گول بزنند .هیچ وقت نمی خوان با حقایق زندگی کنند
به هر حال ورای فیزیک، سیستمی حاکمه که به هیچ عنوان قابل انکار نیست. پیشبینی آینده و این داستانها هم داخل همین مقوله هاست. ولی من ترجیح میدم حتی از یک ثانیه بعد خودم هم با خبر نشم. گور ابوی گرام دنیا. به آرامش و لذت الانم فکر میکنم. همین.
درود بر شما
:از قدیم و ندیم گفتند
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
راستی آپ کردم. خوشحال میشم اگه بازم به من سر بزنی.
من فال قهوه ررو دوس دارم فقط به خاطر اون حال و هواش وگرنه همش چرت و پرته..
چرا نمیشه برای پستهای بعدیت کامنت گذاشت؟
ارسال یک نظر
<< Home