همه چیز تکراریه.جوکهای تکراری،آفهای تکراری،حرفای تکراری،آدمای تکراری و جدیدن خوابهای تکراری.اون قدر قیافم تکراریه که چند روزیه تصمیم گرفتم به آینه نگاه نکنم(فکر کنم واسه همینه که همه تو خیابون یه جور دیگه نگام می کنن).نمی دونم چطور یه عده می تونن به این همه تکرار بگن نظم.اگه این اسمش نظم الان به این نتیجه رسیدم که من عاشق بی نظمی ام!هیچی بدتر از این نیست که آدم به جای عقل با غریزش زندگی کنه.فکر کنم این پستم هم تکراری بود،نه؟
4 Comments:
سلام. راست میگی. گاهی تکرار آدمو کلافه میکنه ولی خوب نمیشه گفت که همیشه بده. اگه یه کم دقت کنی به اطرافت چیزای تکراری ای رو می بینی که عاشق همین تکراری بودنشون هستی! چیزایی مثل ... نه، بهتره من نگم. خودت کشفشون کن!
اين کامنت من ميتونه يکي از چند تا کامنت قبلي من براي ساير پستها باشه
اتفاقا خیلی هم تکراری نبود
....نه عزیز,تکراری نبود.خوب بود
برای خرق عادت هم یک شهامتی می خواد که شاید اونو نداریم...
موفق باشی
ارسال یک نظر
<< Home