StupiD
فرودگاه
و ما کسانی رو دیدیم که ندیده بودیم.حرفهایی شنیدیم که نشنیده بودیم و دستپخت کسی رو خوردیم که نخورده بودیم. دیروز یکنفر مرد و ما دوباره خواستیم همدیگه رو دوست داشته باشیم قبل از اینکه بمیریم چیزی که پنج سال پیش هم وقتی یکنفر مرد خواستیم اما ... دیروز یکنفر مرد و ما چای ریختیم،خرما دادیم،گریه کردیم و اشک رو در چشمان کسانی دیدیم که تا پیش از این ندیده بودیم. دیروز یکنفر مرد و ما معرفت رو در دوستانی دیدیم که به ظاهر بزک کردشون نمی خورد. دیروز یکنفر مرد و ما زن هایی رو دیدیم که آب یخ می خواستند،بدون نعلبکی چای نمی خوردن و اصلن نمی دونستند برای مرگ چه کسی گریه می کنند. دیروز یکنفر مرد و ما چقدر خسته بودیم از این همه رنگ سیاه،از این همه ریا. دیروز دایی مرد و ما نفهمیدیم که او کجای زندگیمان بود.نفهمیدیم خوشبخت بود،اصلن نفهمیدیم که هیچوقت بود...
این روزا زندگی من رو پاره خط اندیشه و احساس مدام در حال نوسانه.گاهی هم که کنترلشو از دست میده میزنه توخاکی(بخونید متافیزیک)! و حالا نوروز شده یه مبدا برای برگشت به حالت پیش فرض اما دیگه نمی خوام مثل قبل حرکت نوسانی ساده داشته باشم این بار می خوام با شتاب حر کت کنم اونم نه شتابی که ناشی از حرکت تو مسیر متغیره،شتابی که ناشی از تغییر سرعته. و چه خوبه که میشه نوروزو صفر فرض کردچون در غیر اینصورت من الان حول و حوش منفی بینهایت پرسه می زدم... پ.ن:سال نوتون مبارک!
او:مرده شورتو ببرن که هیچی بارت نیست. من:سکوت... او:بدبخت فکر کردی اینجا واسه افکارت بهت احترام میزارن؟ من:سکوت... او:نه.اینجا همه بخاطر خودشون دوستت دارن. من:سکوت... او:جدن نمی دونی همیشه نباید رو راست بود. من:سکوت... او:گاهی وقتا برای نشکوندن دل آدما باید تظاهر کرد.نا مسلمون مگه نمی دونی دل شکوندن گناه بزرگیه. من:سکوت... او:تو اصلن می دونی انتقاد یعنی چی؟ من:سکوت... او:یعنی توهین.اسمشو عوض کردن که قشنگتر به نظر بیاد. من:سکوت... او:یکم عقلتو بکار بنداز.اینجا برای اینکه مورد قبول همه باشی نباید حرف دلتو بزنی.نباید بی ریا باشی،ساده باشی. من:سکوت... او:آخه دیونه واسه کسی مهم نیست تو چی دلت می خواد.مهم اینه که دیگران چی می خوان.دیگرانی که از ما برترند. من:سکوت... او:چرا چیزی نمی گی؟ من:سکوت... او:میگن سکوت نشونه رضایته. من(تو دلم):گاهی وقتام نشونه اعتراضه!