چهارشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۴

هوا و آدما

این برف پریروز چقدر مسخره بود!فقط این آسمون ما رو سرکار نذاشته بود که اونم گذاشت.مردم عین قحطی زده ها ریختن تو مغازه ها و همه چیزو غارت کردن.بابای دوستم پنجاه تا نون گرفته بود.اما هوا همه رو گول زد.فرداش یه آفتابی شد که تو تابستونم ندیده بودیم(این یه کمی زیاد اغراق بود.) اما من یه چیزی رو فهمیدم اونم اینه که بعضی آدما عین هوای رشت غیر قابل پیش بینی اند.وقتی ازشون انتظار خشونت داری می خندن و وقتی خودتو برای تقدیر و تشکر آماده می کنی می کوبن تو سرت. هر آدمی یه جور دیگه.بعضی آدما هم که اونقدر قابل پیش بینی ان که چون عکس العملشو می دونی اصلن حال نمیکنی عملتو انجام بدی. بعضیام که قانون سوم نیوتنو نقض می کنن.اونقدر بی خیال دنیان که براشون مهم نیست جنگ باشه یا صلح(جدیدن کتاب جنگ و صلح تولستوی رو خوندم،خواستم یه چیز گفته باشم.)شایدم این قدر می فهمند که به خودشون اجازه نمیدن راجع به هر چیزی اظهار نظر کنند.


یکشنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۴

مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید.

تا حالا شماره 112 رو گرفتین؟به قول بابام چه لزومی داره تو یه کشور اسلامی اینقدر دینو تبلیغ کنن؟از اول ابتدایی داریم می خونیم پیامبران اوللعزم کیا بودن.(خوبه از اول ابتدایی دارم می خونما هنوز نمیدونم اوللعزمو چه جوری مینویسن).از دینی و قران گرفته تا تاریخ و جغرافیا و مدنی همش راجع به دین.سر زنگهای فیزیک و شیمی و ریاضی هم اولیای مدرسه از ترس اینکه مبادا از دین دور بشیم با اعلام وقت نماز جماعت این ارتباطو استحکام میبخشن.فقط زنگ زیست مونده بود که اونم به لطف دبیر محترم رابطه اش با دین علنی شد.آخه یکی نیست یه این دبیر محترم بگه اگه جواب سوالی رو نمیدونی بگو نمیدونم چرا بحثو مذهبی میکنی. با این همه هنوز یه توهمی وجود داره اونم اینه که آیا نظام تبلیغاتی اشی مشی و چی توز کارامدتر از نظام تبلیغات اسلامیه؟