یکشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۵

افتخار

بعضی از آدما یه چیزی تو زندگیشون دارن که بهش افتخار کنن.یکی به ملیتش افتخار میکنه،یکی به جنسیتش،یکی هم به مذهبش.من به ایرانی بودنم افتخار میکنم چون ایرانی به دنیا اومدم و به دختر بودنم چون دختر به دنیا اومدم.من فقط به چیزایی که هستم افتخار میکنم نه چیزی که باید باشم.اگه تو افغانستان به دنیا می اومدم و پسر بودم مسلمن به اونا افتخار میکردم.با این حساب افتخار چیزیه که باید بهت بدن یا ازت بگیرن.دقیقن نمی دونم افتخار کردن به یه چیز یا یه کس چه جور احساسیه چون نه می تونم به کشوری افتخار کنم که تنها حق مسلمش انرژی هسته ای و نه به جنسیتی که همیشه سانسور میشه.


دوشنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۴

هفت سین

عید هشتاد دور هفت سینمون خیلی ها بودن که حالا نیستن نمیدونم عید هزار و چهار صد اصلن سفره هفت سینی پهن میشه یا نه! بهرحال امیدوارم فرق امسال با پارسال فقط یه پنج نباشه. سال نو مبارک.


پنجشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۴

آدم عصبانی

یه نفر می گفت« آدما وقتی عصبانی میشن خودشونو رو میکنن».اما من فکر میکنم آدما رو میشه از روی چیزی که بخاطرش عصبانی میشن شناخت نه از حالتی که تو عصبانیت دارند. همین یه نفر میگفت« وقتی میخواین یکی رو بشناسین عصبانیش کنید».اما من فکر میکنم اینکار شخصیت شما رو پیش اون طرف رو میکنه. شما به کسی که دیگرانو عصبانی میکنه چی میگین؟! آدمایی که خیلی زود عصبانی میشن کلی از دوستاشونو از دست میدن اونایی هم که خیلی دیر عصبانی میشن همیشه یه عده رو سرشون سوارن بقیه هم که بین اینان یه روز از یه چیز عصبانی اند و یه روز دیگه همون چیز خوشحالشون میکنه!همه ی اینایی که گفتم یه طرف اما اگه یه روز آفتابی که یه اپسیلونم احتمال نداره بارون بیاد،سیل راه بیفته(مخصوصن اگه اون روز قرار بوده بری اردو) اونقدر عصبانی میشی که اصلن به این فکر نمیکنی که جز کدوم دسته از آدمایی.